جدول جو
جدول جو

معنی مرگ ماری - جستجوی لغت در جدول جو

مرگ ماری
(مَ گِ)
یکی از طوایف ایل قشقائی ایران، مرکب از 150 خانوار که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگ ماهی
تصویر برگ ماهی
نوعی ماهی کمیاب که از دریای سیاه به دریای خزر آورده شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ گِ)
به فارسی ماهی زهرج است. (از فهرست مخزن الادویه). دوایی است که ماهیگیران در دریا اندازند و ماهی آن را بخورد و خودبخود از بیهوشی بر روی آب آید و خودبخود بمیرد. (آنندراج). سمی است که در آب ریزند و ماهیان مسموم گونه بر روی آب افتند و صید آنان آسان شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). سم السمک. ماهی زهره. انامرتا. ماهی زهرج. سم الحوت. سمیرا. گیاهی است بالارونده، از دولپه ایهای جدا گلبرگ که تیره خاصی به نام تیره منیسپرماسه را بوجود می آورد، برگهایش مسطح و متناوب وگلهایش سفیدرنگ و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش گوشتدار و شفت و به بزرگی یک فندق و قرمزرنگ و آبدار است. از دانه های این گیاه جهت گیج کردن و شکار ماهیها استفاده میکنند. این گیاه را امروزه بعنوان درخت زینتی در باغها نیز میکارند. شجرۀ سم السمک. (از فرهنگ فارسی معین) :
ز جانان مهربانی می شمارم کینه خواهی را
کم از آب حیات این مرگ ماهی نیست ماهی را.
شوکت (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گُ رَ / رِ)
مرگ آراینده. زینت و آرایش دهنده مرگ. که موجب زینت و آراستگی مرگ است:
منت بازیچۀ عیسی مکش بهر حیات
ارزش مردن بپرس از نفس مرگ آرای من.
عرفی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مری صالح بن بشیر قاری، مکنی به ابوبشر، از زهاد و وعاظ و قراء بصره بود، مهدی کس به دنبال وی فرستاد و او را به بغداد آورد و چون به دربار خلیفه نزدیک شد، مهدی دو فرزند خود موسی (ولیعهد) و هارون را فرمود بروید و عموی خود را پیاده کنید، چون آن دو به صالح رسیدند صالح خود را مخاطب قرار داده گفت، ای صالح همانا زیان کردی اگر برای چنین روزی کار کردی، و او راست: موعظۀ مفصل با مهدی که در تاریخ بغداد ذکر شده است و برای حمادبن زید حدیثی به نقل از صالح در فضل قرآن خوانده شد، حماد گفت صالح صاحب قرآن است شاید این حدیث را او شنیده و من نشنیده ام، وی به سال 177 هجری قمری وفات یافته است، (سمعانی)، و رجوع به صالح بن بشیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرغ داری
تصویر مرغ داری
عمل و شغل مرغدار نگاهداری مرغ تربیت مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرز داری
تصویر مرز داری
گارد مرزی
فرهنگ واژه فارسی سره
انتصاب، نصب
متضاد: برکناره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرز داری کردن در راه خدا بر تقوا، ثابت ماندن بر عبادت و دوام داشتن بر اطاعت از دستورات پروردگار و پیروی از سنت پیامبرص دلالت دارد. اگر مریضی در خواب ببیند که مرزداری از مرز برمیگردد، بیماریش بهبود مییابد و اگر گمشدهای داشته باشد، برمیگردد. خالد بن علی بن محد العنبری
فرهنگ جامع تعبیر خواب
مرگ و مردن، مرگ و میر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین به حیوان است به معنی: در سوگ کسی ترا بکشند
فرهنگ گویش مازندرانی
کرم ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی